گندم:
من رشته دانشگاهیم طراحی شهری است. خواب دیدم با برادرم در یک پارک قدم میزنیم . بهش میگم من این پارک رو طراحی کردم. دو درخت بلند رو بهش نشون میدم یکی پر از شکوفه بود و یکی پر از برگ. بعد رومونو که برمیگردونیم هردوتا در یک جای بلند قرار داریم و از اونجا درختای دیگه رو میبینیم که خیلی دور تر از ما هستن. بعد یک دفعه باد شروع به وزیدن میکنه. دو پارچه یکی سبز به دست من می افته که بازش میکنم و با طلایی نوشته بود یا زهرا. پارچه رو که میخوام بو کنم میبینم بوی خاک عجیبی میده .
تفسیر:
تواضع را در عمل و احساستان بیابید. روحتان را با تواضع و فروتنی عجین کنید. چگونه می خواهید خودتان شاد شوید و دل دیگران را خوشحال کنید، زمانی که وجودتان آکنده از غرور است؟
دوست خوبم، شما با برادرتان هستید. همچنین دو درخت و دو پارچه در خوابتان وجود دارد. دو عدد تمامیت است و از یک سو احساس و از سوی دیگر نگرش و اندیشه را نشان میدهد. درخت اما نماد قوام و استواریست. آیا باید برای چیزهایی که پدید آوردهاید (نماد طراحی من است) آکنده از غرور باشید.
پارک اشاره به خوشی و شادی بخشیدن دارد. چگونه میتوان دیگران را شاد کرد و آنان را نواخت. رویا شما را به فراز بلندی میبرد تا نشانتان بدهد بسیارند دیگرانی که چون شما رسته و به کمال رسیدهاند. در واقع دو درخت اشاره به کمالی دارد که شما در خود میبینید. اما، آیا این کمال شما را شاد و دیگران را خوشحال میکند؟
در بلندیی قرار میگیرید تا دیگرانی چون خود را ببینید و درک کنید، بیهمتا نیستید. سپس دو پارچه سبز که نماد رویش است به دستتان میرسد. رنگ طلایی اشاره به خلوص و عبارت «یا زهرا» اشاره به تواضع و فروتنی دارد. زهرا که ام ابیها (به معنای مادر پدرش) مینامیدند، هرگز به واسطه دختر رسول خدا و همسر علی بودن فخر نفروخت و دیگران را از خود نراند. بوی خاک نیز بوی رستن و در عین حال بوی هیچ بودن است. چون خاک شوی، چون مانند زهرا از منیت درون خلاص شوی، آنگاه در تو زیباترین هستیها رستن میگیرد.
نهایت کلام، اگر در شما کمال و آراستگی هست، بدانید این کمال در بسیاری دیگر نیز هست. آنچه میتواند شما را ممتاز کند، در فروتنی و بزرگواری است که باید هم در باور خود به آن برسید و هم در عملتان نمود داشته باشد.
سلام خسته نباشید . ببخشید من خوابهای زیادی می بینم و بیشترش خیلی واضح هست و حس میکنم.
هفته قبل جمعه شب خواب میدیدم که توی روستا هستم و شب بود خیلی تاریک. من داخل خانه مادر بزرگ بودم و پدرم بیرون داخل کوچه بود و توی کوچه چند تا سگ بود که کسی هم توی کوچه بود که پدرم اون شخص رو کمک کرد و از جلو سگها ردش کرد. من از بالای در میدیدم.
بعد دیدم که داخل همون حیاط که هستم یک سگ همونجاست . از خونه بیرون امدم و به طرف پدرم رفتم که دورتر بود و همراه اون نفر رفت داخل خانه اش من به طرف پدرم رفتم که یک خانمی از اقوام گفت بیا خانه ما و نترس به پشت سرم که نگاه کردم دیدم سگ به سمت مخالف من میرفت.
به خانه اون خانم که رفتم دیدم که گربه ای دراز کشیده و بچه هاش دارن شیر میخورند.
———————————
در واقعیت: من گربه خیلی دوست دارم و یک گربه داریم که توی روستا هست.
فردای اونروز که خواب سگ دیدم یک جایی رفتیم بیرون شهر که یک سگ تنها خیلی نزدیک ما بود و خیلی ارام و کاری به ما نداشت.
کمی دورتر هم ۸-۱۰ تا سگ بودند که اونا هم به ما کاری نداشتند. ممکنه تعبیرش همین باشه؟
————————————————-
خواب امروز ۵ شنبه صبح
بیشتر خوابهای من در محیط قدیمی و روستا و کوچه ها هست.
خواب میدم که در یک خانه جنوبی رو میزنم که در رو کسی باز نکرد. ولی از در خانه های شمالی یک دری باز شد و منو دعوت کرد. اون خاله مادرم بود که خیلی در زنده بودنش مهربان بود و توی خواب خیلی با محبت با من رفتار کرد و منو بغل کرد تا جایی که شیرینی بغل کردنش رو تا وقتی از خواب بیدار میشدم حس میکردم.
عصر هم خواب دیدم توی صحرا هستیم و داریم گیاهان را وجین میکردیم که من گفتم حالا که نزدیک خانه عمه هستم سری بهش بزنم.
با شوهر عمه احوال پرسی کردم و امدم بیرون دیدم یک جنازه ای رو تشییع میکردند روی زمین خاک و کلوخ بود کنار زمینی که میرفتیم مثل وقتی جایی رو بنایی می کنند و پارچه می زنند پارچه زده بودند ولی پارچه سیاه بود. من عقب جنازه می رفتم و صدای لا اله الا الله رو به طور واضح می شنیدم.
——————————————————
میگویند خواب بعد از ظهر تعبیری نداره درسته؟